با یکی از دوستانم داشتیم به مرکز ارتباط با صنعت دانشگاه می رفتیم .در تابلو راهنما اتاق آن در طبقه چهارم بود.از پله ها بالا رفتیم و به جایی که تابلو زده بود :طبقه چهارم رسیدیم .در اتاق بسته بود
و روی در نوشته بود :لطفا به طبقه ی اول اتاق سوم ازانتهای سالن سمت چپ مراجعه شود.یک طبقه آمدیم پایین,به تابلو طبقات نگاه کردیم. طبقه سوم ,طبقه دوم, یک طبقه پایین تر طبقه همکف راهرویی هم وجود نداشت . در یک
اتاق باز بود .خانمی پشت کامپیوترنشسته بود و با دقت به مانیتور نگاه می کرد. آرام در زدیم .متوجه ما نشد .با دقت زیاد کلیک کرد.صدایی شبیه صدای انفجار آمد.با ناراحتی زیر لب گفت:اه آخرش این بازی رو یاد نگرفتم.بلند تر در زدیم.گفت :بفرمایید.گفتم:ببخشید طبقه اول اینجاست؟گفت:نه.گفتم ولی ما یک طبقه از طبقه دوم آمدیم پایین .گفت اکثرا این اشتباه را می کنند طبقه ی اول همکفه . من و دوستم به هم نگاه کردیم.گفت:منظورم اینه که طبقه ای که
اول به آن وارد می شوید طبقه ی همکفه .گفتم:پس حالا ما طبقه ی همکف هستیم و یک طبقه بالاتر می شود اول درسته؟گفت :بله.تشکر کردیم و در مورد این هم بحث نکردیم که خب این طوری تمام تابلوهای طبقات اشتباه است.به جایی که تابلوی طبقه دوم بود,یعنی طبقه اول رفتیم.نگاه کردم و تعداد درها را از انتهای سالن شمردم.در سوم .در زدیم و وارد شدیم .گفتیم :ببخشید با مرکز ارتباط با صنعت کار داشتیم که گویا باید به اینجا مراجعه کنیم.گفت:نه مطمئنید؟گفتیم:بله طبقه اول, اتاق سوم ,انتهای سالن گفت :آبدارخانه که اتاق حساب نمی شود ,اتاق بغل تشریف ببریدعذر خواهی کردیم
و رفتیم اتاق بغل.وارد شدیم .گفتیم :با دفتر ارتباط با صنعت کار داشتیم.گفت:بله دفتر ارتباط با صنعت امروز تعطیل است لطفا شنبه تشریف بیارید